باسمه تعالی
جوانی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم(
چکیده:
این مطلب که در ادامه مقاله "ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)" ارائه میگردد، فصلی دیگر از کتاب زندگی ارزشمند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را ورق زده و به وقایع و مراحل مهمی از آن اشاره میکند.
این موارد به ترتیب زیر بررسی خواهند شد:
دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دوران نوجوانی، سفر به سوی شام و دیدار با دانشمند مسیحی، پیمان جوانمردان، مختصری از زندگی و خصایل نیکوی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) - بانوی گرامی اسلام- و ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ایشان، ماجرای نصب حجر الاسود و در آخر فرازهایی از خصوصیات اخلاقی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران جوانی.
باشد که با مطالعه این مقاله با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر آشنا شده و بتوانیم که در راه ایشان قدم برداریم.
دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم):
گویند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط سه روز – یا به نقلی هفت روز- از مادر گرامیشان حضرت آمنه (سلام الله علیها) شیر خوردهاند و پس از آن طبق رسم بزرگان عرب برای ایشان دایه انتخاب کردند. در تاریخ این دایهها را دو تن گفتهاند که به ترتیب زیر میباشند:
1- ثُوُیبِه َاسلَمیه؛ که مدتی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شیر داد. به خاطر این امر او تا آخر عمرش مورد احترام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسر گرامیشان حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بود و رسول خدا از شنیدن خبر فوت او متاثر گشتند.
2- حُلیمه سُعدیه؛ دختر ابو ذُؤیب که سه فرزند داشته و یکی از فرزندان او هم از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرستاری کرده است.
اعراب به چند منظور فرزندان خود را به دایهها میسپردند:
اولا اینکه فرزندان آنها در محیط صحرا پرورش یابند و در هوای پاک آنجا بدنشان سالم و قوی شود.
ثانیا از آنجاییکه مردم صحرا کمتر با ملتها و زبانهای دیگر برخورد و اختلاط داشتند زبان خالص عربی را به خوبی و درستی یاد بگیرند.
ثالثا اینکه از بیماریها از جمله وبا که گاه و بیگاه در مکه شایع میشد، در امان بمانند.
بعد از 4 ماه از ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، دایههای قبیله بنیسعد به مکه آمدند و از آنجاییکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط از سینه حلیمه شیر خورد، ایشان را به حلیمه دادند.
حلیمه میگوید از روزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه او رفتند، خیر و برکت هم، به خانه او آمد و روز به روز بیشتر شد و گله و داراییاش فزونی یافت. با وجود اینکه صحراها و شهرها را خشکسالی فرا گرفته بود، گوسفندان آنها فربه و سیر بوده، شیر داشتند. همچنین درختان خشکیده خانه آنها سرسبز و باطراوت شدند و شتر آنها که شیرش خشک شده بود، شیر بسیاری داشت.
همینطور بیمارانی که به نزد آنها میرفتند به برکت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شفا مییافتند.
مدت پنج (یا شش سال) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان قبیله بنیسعد بوده و رشد و نمو کافی نمودند و در این مدت حلیمه دو یا سه بار ایشان را نزد مادرشان برده و در مرتبه آخر نیز ایشان را برای همیشه به آمنه (سلام الله علیها) بازگردانید.
گفته میشود، هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با خدیجه (سلام الله علیها) ازدواج نمودند، حلیمه نزد آنها رفته و از خشکسالی نزد ایشان شکایت نمود. آن حضرت نیز تعدادی گوسفند و شتر به حلیمه دادند و او نزد خانوادهاش بازگشت. همچنین بعد از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که حلیمه نزد ایشان آمد و خود و همسرش اسلام آوردند.
دوران نوجوانی:
هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شش ساله شدند، مادر گرامیشان تصمیم گرفتند که ایشان را برای دیدن اقوام و خویشان، همچنین زیارت قبر پدر، به یثرب ببرند. آنها یکماه در یثرب ماندند.
در هنگام بازگشت به مکه، حضرت آمنه (سلام الله علیها)بیمار شده و در بین راه در گذشتند. پس از مرگ مادر، عُبّدالمطلّب، جد ایشان که بزرگ قریش بوده، شکوه پادشاهان و هیبت پیامبران را داشت، سرپرستی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عهده گرفت. گویند در کنار کعبه برای عبدالمطلب فرشی را میگستردند که به احترام او هیچکس برروی آن جز خود او نمینشست، و فرزندانش در کنار او میایستادند. اما هنگامی که محمد خردسال (صلی الله علیه و آله و سلم) به جمع نزدیک میشد، عبدالمطلب او را در کنار خود روی فرش جای میداد و میگفت: "به خدا سوگند که او مقامی بس بزرگ و والا دارد. گویی میبینم که روزی میرسد که او سرور شما خواهد شد."
هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هشت ساله شدند، عبدالمطلب نیز از دنیا رفت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این واقعه بسیار اندوهگین شدند.
پس از آن سرپرستی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوطالب (علیه السلام) عموی گرامی ایشان و بزرگ قریش رسید. ابوطالب (علیه السلام) نیز پیوسته مراقب و مواظب ایشان بود. با اینکه ابوطالب (علیه السلام) وضع مالی نسبتا خوبی نداشت، خود و همسر گرامیشان فاطمه بنت اسد (مادر گرامی حضرت علی (علیه السلام)) در خدمت و نگهداری ایشان کوشا بودند.
حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه عمو عادی نبود. آنجا نیز نشانههای بزرگی ایشان همه جا دیده میشد و خیر و برکت به خانه ابوطالب (علیه السلام) آمده بود. فاطمه بنت اسد میگوید از زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه آنها آمده بود، درختی که سالیان سال خشک بود، سبز شده و میوه میداد.
همچنین از ابوطالب (علیه السلام) نقل است در شبها از آن حضرت، سخنان و دعاها و مناجاتهایی میشنیدند و رسم عرب نبود که در هنگام غذا خوردن و آشامیدن نام خدا را ببرند، اما برخلاف آنها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از همان سنین طفولیت عادت داشتند که تا نام خدا را نمیبرند، نمیخوردند و نمیآشامیدند و هنگامی که از طعام دست میکشیدند، شکر خدا را میکردند.
سفر به سوی شام:
بازرگانان قریش برای تجارت طبق معمول، هر سال یکبار به سوی شام و یکبار به سوی یمن میرفتند. ابوطالب (علیه السلام)، شیخ قریش، نیز گاهی در این سفرهای تجارتی شرکت میکردند. هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده ساله بودند به همراه عمویشان در یکی از این سفرهای تجارتی شرکت نمودند. (همانطور که گفته شد، پس از مرگ عبدالمطلب، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تحت کفالت عموی خویش حضرت ابوطالب بودند.)
کاروان هنوز به مقصد خویش نرسیده بود که در بیرون شهر "بّصری" توقف کوتاهی کرد.
سالیان درازی بود که راهبی به نام "بُحیرا" که دانشمند مذهب حضرت مسیح (علیه السلام) بود و اطلاعات وسیع و دقیقی از آن داشت، در صومعه خود در این سرزمین زندگی میکرد. بُحیرا هنگام عبور این کاروان برخلاف سالیان گذشته از صومعه خود بیرون آمد و آنها را به غذا دعوت کرد. او در تمام مدت پذیرایی از میهمانان، در جستجوی چیزی بود و سر انجام گمشده خود را در محمد نوجوان (صلی الله علیه و آله و سلم) یافت.
او با دقت فراوان حرکات و اعمال و سیمای ایشان را مینگریست و بعد از غذا، هنگامی که همه رفتند، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از ایشان سوالاتی در مورد حالات و زندگانی آن حضرت به عمل آورد. آنگاه به پشت شانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کرد، و در میان دو کتف ایشان به جستجوی خالی که بعدها مهر نبوت نام گرفت، پرداخت و آنرا بدان شکل که انتظار داشت یافت.
سپس به ابوطالب (علیه السلام) گفت که این نوجوان در آینده شأنی عظیم خواهد یافت. (و در آخر به ابوطالب توصیه کرد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را برای اینکه از خطر یهودیان در امان بمانند به شهر خویش بازگرداند.)
دوران جوانی:
پیمان جوانمردان:
یکی دیگر از وقایع مهم زنگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت، شرکت ایشان در پیمانی بنام "پیمان جوانمردان" است.
قبیلههای ساکن در مکه با یکدیگر خویشاوند بودند و پیمانهایی در میانشان وجود داشت. به این دلیل و دلایل دیگر، هر قبیله از تعرض قبیله دیگر مصون بود. اما اگر غریبی به شهر میآمد و به او ستمی میرسید، هیچ مدافع و فریادرسی نداشت.
یکبار مردی از قبیله ای کوچک برای تجارت به مکه آمد، در مکه "عاصِ بن وائِل" از او کالایش را خرید، اما بهایش را نپرداخت. مرد غریبه در برابر ظلمی که به او شده بود از قریش یاری خواست، اما هیچکس به فریادش نرسید.
این حادثه در گروهی از جوانان مکه تاثیر جدی ایجاد کرد، از این رو چند تن از جوانان قریش در خانه یکی از بزرگان خود جمع شدند و پیمانی بستند که به موجب آن نگذارند به هیچ غریبی در شهر مکه ستمی برسد. و در برابر هر ستم آن قدر بایستند تا حق به حقدار باز گردد و نام این پیمان حِلفّ الفُضول قرار داده شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در این پیمان شرکت کردند (ایشان از اعضای اصلی این پیمان بودهاند)، که بعدها از آن به نیکی یاد مینمودند.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها):
قبل از اینکه در مورد ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با حضرت خدیجه (سلام الله علیها) مطالبی بیان گردد لازم است تا مختصری با آن بزرگوار و خصوصیاتشان آشنا شویم.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) اولین بانویی است که دعوت رسول گرانقدر را لبیک گفت و به پیام آسمانی آن حضرت پاسخ مثبت داد.
به نقل از مورخان، ایشان 68 سال پیش از هجرت متولد شدهاند. (که البته نقلهای دیگری در این زمینه وجود دارد.) پدر آن حضرت خُوُیلِد بن اسد و مادر ایشان فاطمه دختر زائِده بوده که از جهت پدر با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت خویشاوندی داشتهاند.
بنا بر تحقیق پاره از محققان حضرت زهرا (سلام الله علیها) تنها دختر ایشان بودهاند اما عموم مورخان برای ایشان فرزندان دیگری ذکر میکنند.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از اخلاق پسندیده و صفات برجسته برخوردار بوده و به اندیشمندی و تیز هوشی و پاکدامنی نام و نشان داشتهاند تا آنجا که در دوران جاهلیت، که در میان مردم رسومی چون دخترکشی رواج داشته و زنان از اهمیت کمی برخوردار بوده و فساد در میان آنان وجود داشت، از آن بانو به عنوان طاهره - یعنی پاک - یاد میشد. البته برای ایشان القاب دیگری چون مبارکه و سیده نساء قریش ـ بانوی زنان قریش ـ نیز ذکر کردهاند.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) که از بزرگترین ثروتمندان قریش به شمار میرفتند، به تجارت میپرداختند. بدین صورت که افرادی را با اموال خویش به شهرهای دیگر چون یمن میفرستادند و آن مردان به داد و ستد پرداخته و در سود این تجارت با حضرت خدیجه (سلام الله علیها) شریک میشدند.
اما با اینکه تمام بزرگان قریش مایل به ازدواج با آن حضرت بودند، ایشان شخصا از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که از نظر مالی تفاوت چشمگیری با ایشان داشتند، تقاضای ازدواج کرده و پس از ازدواج با آن حضرت تمام مال و ثروت خویش را در راه نشر حقایق دین در اختیار همسر گرامیش - پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) - قراردادند، تا آنجاکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
"ما نَنفَعُنی مالٌ قَطُّ مِثلَ ما نَفَعُنی مالُ خَدیجهُ"
"هیچ مالی چون مال خدیجه مرا سود نبخشید."
در سال ششم بعثت که قریش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و بنی هاشم را در شعب ابوطالب تحت محاصره شدید قرارداد، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) با استفاده از دارایی و نفوذ خویش در میان قریش به یاری محاصرهشدگان شتافتند و به اندازهای از مال خود بخشیدند که سرانجام خودشان نیز به سختی افتادند و همانطور که در تاریخ آمده است از آن ثروت فراوان در هنگام مرگ چیزی به جا نمانده بود.
مقام و منزلت این بانوی بزرگ اسلام در صدر زنان جهان قرار گرفته و روایتهای مختلفی ایشان را هم مرتبه حضرت مریم مادر گرامی حضرت عیسی (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته و از آن حضرت به عنوان یکی از چهار زن برتر یاد کرده است. در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که میفرمایند:
« اَفضَلُ نِساءِ الجنّهِ اَربُعّ: "خَدیجُهّ بِنتُ خوُیلِد،فاطمهّ بِنتُ مّحُمد، و مُریمّ بنتُ عِمرانُ و آسیهّ بِنتُ مّزاحِمُ، امراَهّ فِرعُونُ"»
"برترین زنان بهشت چهار زن باشند، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون."
همچنین چندین بار نقل شده که جبرئیل - فرشته وحی - بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده و از جانب خدای تبارک و تعالی برای آن حضرت پیام سلام آورده است، که این امر اشاره به عظمت آن بزرگوار دارد زیرا همانطور که در قرآن آمده است خداوند بر انبیا بزرگ خویش سلام فرستاده است.
جبرئیل گفته است: "ای محمد، بر خدیجه از جانب پروردگارش سلام بر خوان." پس پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: "ای خدیجه این جبرئیل است که از پروردگارت بر تو سلام میگوید." پس خدیجه گفت: "خداوند خود سلام است و سلام از اوست و بر جبرئیل سلام باد."
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از مقام خاصی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخوردار بودند؛ بطوریکه تا هنگامی که ایشان زنده بودند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ازدواج نکردند. در منزلت آن بانو همین بس که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سال فوت ایشان را که مصادف با وفات حضرت ابوطالب (علیه السلام) نیز بود، عام الحزن یعنی سال غم یاد کردند.
بعد از فوت ایشان نیز همانطور که در تاریخ روایت شده است، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ایشان بارها و بارها به نیکی یاد میکردند.
از عایشه - یکی از زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) - است که گفت: "رسول الله از خانه بیرون نمیآمد جز اینکه خدیجه را یاد میکرد و از او به نیکی ستایش مینمود."
در نقل دیگری از عایشه است: «هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گوسفندی را ذبح میکرد میگفت: "آنرا به دوستان خدیجه بفرستید." پس روزی علت این امر را پرسیدم. گفت: "من دوست خدیجه را هم دوست میدارم."»
حال پس از ذکر این مختصر و آشنایی با علو مقام حضرت خدیجه به روشنی میتوان دریافت که از چه رو این افتخار نصیب ایشان گشته تا همسر گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مادر حضرت زهرا (سلام الله علیها) – بانوی بانوان عالم - باشند.
ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با حضرت خدیجه (سلام الله علیها):
همانطوری که در قسمت پیشین بدان اشاره شد حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بازرگان بودند و از ثروتمندان قریش به شمار میرفتند. ایشان گروهی از مردان را برای تجارت به شهرهای مختلف فرستاده و آنها پس از داد و ستد با اموال آن بانو در سود این عمل با ایشان سهیم میشدند.
چون حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از راستگویی و امانتداری و صفات پسندیده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (که زبانزد خاص و عام بود) اطلاع یافتند به ایشان پیشنهاد دادند که برای تجارت به سوی شام رفته و سهمی بیشتر از تاجران دیگر برگیرند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز پذیرفتند و به همراه میسره - غلام مخصوص حضرت خدیجه(سلام الله علیها) - و مقداری کالای گرانبها عازم شام شدند.
هنگامی که به شام رسیدند، حضرتش در سایه درختی نزدیک صومعه یکی از راهبان فرود آمدند.
راهب از میسره پرسید که " آن شخص که زیر این درخت نشسته کیست؟"
میسره پاسخ داد که "ایشان یکی از مردمان قریش و اهل حرم (شهر مکه) است."
راهب گفت "سوگند به خدا که جز پیامبر کسی دیگر زیر این درخت ننشسته است."
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کالاهایی که با خود آورده بودند را فروخته و آنچه میخواستند خریدند و به سوی مکه بازگشتند.
در این سفر همه تجار سود بردند. بخصوص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که از دیگران سود بیشتری نصیبشان گردید. پس از بازگشت هنگامی که حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از میسره درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سوال کردند، میسره پاسخ داد که تمام کارهای ایشان حساب شده و منظم و بر اساس عقل است. همچنین او وقایعی که در سفر رخ داده بود را بیان کرده و گفت: هنگامی که یکی از تجار از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواسته بود که به "لات "و "عّزّی"، دو بت مشهور در مکه یاد کند، ایشان امتناع کرده و گفتهاند: "چیزی نزد من پستتر از لات و عّزّی نیست."
پس از اینکه حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از این جریانات مطلع گشتند شخصی را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده و توسط او پیغام دادند که به علت شرف و نسب والای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)در میان قومشان و خصایصی چون امانتداری، راستگویی و نیکخویی، مایل به ازدواج با ایشان میباشند.
چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این موضوع با خبر شدند، عموهای خویش را خبر کرده و آنها را به خواستگاری حضرت خدیجه فرستادند.
در این مجلس حضرت ابوطالب (علیه السلام) - عموی ایشان - سخن را آغاز کرده و پس از حمد و ثنای الهی و ذکر پارهای از خصوصیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از حضرت خدیجه (سلام الله علیها) خواستگاری کردند. آن بانو نیز قبول کرده و بدین ترتیب خود را به تزویج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درآوردند.
در این زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) 25 سال و بنا به گفته اکثر مورخان حضرت خدیجه (سلام الله علیها) 40 سال داشتهاند. (البته برای ایشان سنین کمتری هم ذکر کردهاند.)
نصب حُجُر الاَسود:
حادثه مهم دیگری که پیش از بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داد که موقعیت ایشان را در دیده مردم مکه نشان میدهد، داستان نصب حجر الاسود است. همانطور که در تاریخ آمده است قبل از بعثت، خانه خدا – کعبه - مورد احترام و تقدس اعراب بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و برخی اجداد ایشان به دور این مکان طواف میکردند.
سالی، سیلی در مکه جاری شد که باعث ویرانی دیوارهای خانه خدا گشت. و قریش که زمامداری کعبه را به عهده داشتند، تصمیم به مرمت آن گرفتند.
آنها دیوارها را بالا بردند و هنگامی که خواستند حجر الاسود که سنگ مقدسی است در سر جای خود نصب کنند، بین اینکه افتخار نصب این سنگ مقدس نصیب چه قبیلهای شود میان آنها اختلاف پیش آمد و کار بالا گرفت تا جاییکه نزدیک بود میان آنها جنگ خونینی در بگیرد.
بالاخره پیرمرد سالخوردهای که مورد احترام قریش بود، پیشنهاد کرد که هر کسی را که ابتدا از در مسجد وارد شود به داوری بپذیرند که این پیشنهاد مورد استقبال همه قرار گرفت.
در این هنگام بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از در مسجد وارد شدند و بزرگان قریش امانتداری ایشان را تصدیق کرده و داوری ایشان را پذیرفتند.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز دستور دادند تا جامهای روی زمین پهن کنند. سپس ایشان حجرالاسود را میان آن جامه قرار داده و گفتند تا رئیس هر قبیله یک گوشه از جامه را بردارد.
چون جامه را برداشتند و آنرا بالا بردند، شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگ را برداشتند و آنرا بر جای خود قرار دادند و با این داوری خردمندانه از خونریزی بزرگی جلوگیری میکردند.
این حادثه میرساند که با اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام وقوع این ماجرا جوانی 35 ساله بودند، تا چه حد مورد احترام قریش و دیگران بوده و همگی به امانتداری و درستکاری و درایت ایشان تصدیق داشتند.
خصوصیات اخلاقی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
با جستجو در زندگی بزرگان و دقت و تأمل در حالات روحی آنها میتوان به کمالات و خصال برجسته آنها پی برده و آنها را بیشتر شناخت. از این بالاتر با نگاهی به مراحل مختلف زندگی پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) علاوه بر اینکه با خصوصیات اخلاقی ایشان آشنا میشویم؛ از ایشان به عنوان یک نمونه برتر و یک انسان کامل سرمشق و الگو میگیریم.
خلاصه زندگی چهل ساله پیش از بعثت ایشان را عفت و پاکدامنی، امانت و صداقت، راستی و درستی، احسان و نیکی به بینوایان و زیردستان، تنفر از پلیدیهای اخلاقی حاکم بر روزگار و بتان و بتپرستان تشکیل میدهد.
اخلاق پسندیده و رفتار جوانمردانه و نیکویی که در پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دیده میشد و همگان را به ستایش و احترام وامیداشت، سبب گردید تا خداوند در قرآن ایشان را ستایش کرده و ایشان را صاحب خلق عظیم بداند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از همان ابتدای جوانی در میان مردم به لقب «امین» مشهور گشته و مردم اموال خویش را نزد ایشان به امانت میگذاشتند.
حتی هنگامی که حضرتش تصمیم به مهاجرت از مکه به مدینه گرفتند، با اینکه جو دشمنی با ایشان، بر مردم شهر حکومت داشت، هیچکس در امانتداری و جوانمردی ایشان تردید نداشته و همگان، باز چون دوران قبل از بعثت اموال و اشیاء گرانبهای خویش را نزد ایشان به ودیعه مینهادند، لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علی (علیه السلام) را جهت پرداخت بدهیها و تحویل اماناتی که از مردم نزد ایشان بود، تعیین فرمودند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز با مردم مکه و بزمهای شبانه و عیش و نوشهای آنها همراه نبوده و از وضع موجود رنج میبردند، از این رو گاهی مدتها به کوه حرا میرفتند و در آنجا تفکر و عبادت میپرداختند. (برای اطلاع از مطالب بیشتر، رجوع کنید به مطلب "بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)")
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره هنگام غذا خوردن نام خدا را به زبان جاری مینمودند و از گوشتهایی که به طور نامشروع ذبح شده بود خودداری میکردند.
ایشان مانند سایر انبیاء قسمتی از دوران نوجوانی خویش را به شبانی میپرداختند. پیامبران با این شغل بیشتر از فساد و پلیدی جامعه زمان خود دور شده و صبوری و تحمل و مهربانی را تجربه میکردند و سرانجام با دیدن آثار نظم و قدرت خداوند در طبیعت به آخرین درجات یقین و ایمان میرسیدند.
در دوران جوانی نیز همانطور که در قسمت "ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)" نیز به آن اشاره شده ایشان برای مدتی به تجارت پرداختهاند، که همانطورکه گفته شد، رفتار و اخلاق و جوانمردی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این دوران باعث شیفتگی حضرت خدیجه نسبت به ایشان و سرانجام پیشنهاد ازدواج با آن حضرت شد.
البته شایان ذکر است که در اینجا به پارهای از خصوصیات آن حضرت اشاره شده و در مطلب "خصوصیات اخلاقی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)" به این موضوع عمیقتر میپردازیم.