باسمه تعالی
«نفوذ کلام، از عقل تا دل»
گاهی كسی قدرت بیان ندارد و از تبیین مطلب عاجز است. ولی گاهی قدرت بیان دارد، اما طوری نمیگوید كه مردم بفهمند؛ بالاتر از درك مردم سخن میگوید و گفتارش در عمقِ جان مردم نمینشیند. گاهی هم مطلب آنقدر سنگین است که عامۀ مردم با آن ارتباط برقرار نمیکنند. بسیار سخت است که انسان سخنی بگوید که هم عقلها را اشباع كند و هم دلها را مجذوب خود سازد و عشق و شور و ایمان ایجاد كند. اما یکی از نکات برجسته در مورد پیامبران خدا این است كه انبیاء، با زبان دل مردم با آنها حرف میزنند؛ آنچنانكه همۀ مردم حرف آنها را میفهمند. نه تنها مردم حرف آنها را میفهمند، بلکه میتوانند در دلها تحول ایجاد کنند.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شاید بارزترین مصداق این موضوع باشد. او در طی سالهای دعوت خویش، مغز عرب بدوی خونریز و دخترزندهبهگوركن را از ذلّت شكمپرستی به عزّت خداپرستی رسانيد. او دلهای آنان را چنان جذب کرد و تکان داد که "وقتی آنچه را كه بر پيامبر نازل شده بشنوند، بر اثر آن حقيقتی كه شناختهاند، اشك از چشمهايشان سرازير میشود."(1) داستان زیر تنها نمونهای از این تحول است:
جوان ٢٥ سالهای میخواهد ازدواج كند. مدتها دو خانوادۀ عروس و داماد به انتظار نشستهاند تا شب نیمۀ شوال برسد و عروس را به خانۀ داماد بیاورند. شب موعود كه فرا رسید، ناگهان ندای منادی پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر پیچید كه دشمن به مدینه حمله كرده و باید همه آماده جنگ شویم و به خارج شهر برویم.
شور و غوغایی در مدینه به پا شد و جنب و جوشی عجیب به وجود آمد. مسلمانان فوجفوج از شهر خارج میشدند و به سمت كوه اُحد كه اردوگاه ارتش اسلام آنجا مستقر شدهبود، میرفتند. حنظله، این جوان مسلمان، در تنگنای عجیبی قرار گرفت؛ از طرفی شب زفاف است و نوعروس باید بیاید و از طرف دیگر هم موظّف به رفتن به میدان جنگ است! چه كند؟ شتابان به حضور رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و ماجرا را گفت. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "تو امشب بمان و فردا به ما ملحق شو." اطاعت امر كرد و ساعت آخر شب برخاست و آمادۀ رفتن شد. نوعروس بینوا دست به دامن او شد كه: "كجا؟" گفت: "باید به جهاد بروم." آن زن جوان هم مسلمان است و اعتقاد دارد كه "هیچ مرد و زن باایمانی حق ندارد در مقابل امر خدا و رسولش نظری از خود داشته باشد."(2)
در عین حال كه مانند ابرِ بهار اشك میریخت، تن به قضای خدا داد و گفت: "پس چند لحظه صبر كن!" فوراً لباس پوشید و چادر به سر كرد و از خانه بیرون رفت و در آن ساعت شب، درِ خانۀ چند همسایه را زد و از چند نفر از زنها تقاضا كرد كه چند لحظهای به خانهاش بیایند. آنها هم سراسیمه شدند كه این وقت شب چه خبر شده؟! وقتی همه در خانهاش جمع شدند، گفت: "خانمها! شاهد باشید كه این حنظله بن ابیعامر شوهر من است. امشب شب زفاف ما بوده و با من همبستر شده، حالا میخواهد به میدان جهاد برود. من هم امشب در خواب دیدم آسمان شكافتهشد و شوهرم به آسمان رفت. من مطمئنّم كه او برنخواهد گشت. حالا خانمها! شما شاهد باشید اگر از من بچهای به دنیا آمد، از شوهرم حنظله است؛ نكند كه مورد تهمت قرار بگیرم! حنظله! مطلب همینطور هست یا نه؟" جواب داد: "بله! درست است." زنها گفتند: "آفرین بر عقل و هوش و دِرایتت، ای زن جوان!" از طرفی در فراق شوهر محبوبش گریه میكند و از طرفی رضا به فرمان خدا میدهد و مانع رفتن شوهرش نمیشود و هم بدون این كه دستوپای خود را گم كند، دور اندیشی كرده از تهمت احتمالی جلوگیری میكند.
حنظله بدون این كه برای غسل معطّل شود، با عجله از خانه بیرون رفت. دواندوان و نفسزنان مسافت بین مدینه و اردوگاه را پیمود. وقتی رسید، تازه سپیده صبح دمیده بود و ارتش اسلام برای اقامه نماز آماده میشدند. دسترسی به آب نداشت. تیمم كرد و داخل جماعت شد. پس از نماز، خدمت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. تا چشم آن حضرت به او افتاد، فرمود: "حنظله، آمدی؟ میدانستم آن نور ایمان تو را آرام نخواهد گذاشت."
حنظله به میدان رفت و جنگ نمایانی کرد. در میدان جنگ بر ابوسفیان، سرکردۀ سپاه مشرکان و دشمن اصلی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، چیره شد و او را از اسب به زمین انداخت، اما قبل از آنکه وی را از پای در بیاورد، یکی از مشرکان، حنظله را به شهادت رساند. کشتهشدن حنظله چنان مهم تلقی شد که مشرکان قریش، خاصه ابوسفیان، دربارۀ آن اشعار و رجزهایی سرودند. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "میبینم ملائكه بین زمین و آسمان غسلش میدهند" و از این رو حنظله غسیل الملائكه نامیده شد.(3) بعد از شهادت او، فرزندش به دنیا آمد، و او همان عبدالله بن حنظله، مردی عابد و زاهد و مجاهد بود. وی بعد از واقعۀ كربلا و پس از مشاهدۀ فساد علنی یزید، مردم مدینه را بر یزید شورانید و با سپاهی که از مردم مدينه تدارک ديدهبود در منطقۀ حرّه با نيروهای شام درگير شد. عبدالله بن حنظله و فرزندانش در این نبرد کشتهشدند و بدينوسيله واقعۀ جنايتبار حره به وقوع پيوست.
این چه نیرویی است که جوان تازه داماد را از حجلۀ عروسی به میدان جنگ و در نهایت شهادت در راه خدا میکشاند؟ این چه قوّهای است که نوعروس را در شب عروسی برابر هجران شوهر تسلیم میکند؟ این نیست مگر تأثیر کلام رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در دلها و ایمان به او...
(برگرفته از کتاب "خاتم انبیاء، رحمت بیانتها"، نوشتۀ "آیت الله سید محمد ضیاء آبادی" (با تغییرات و اضافات))
سایت رشد، فرارسیدن 17 ربیع الاول، سالروز میلاد خجسته
پیام آور رحمت و اسوه رأفت،
خاتم الأنبیاء
حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)
را به تمامی مسلمانان جهان، به خصوص شما دوست گرامی تبریک و تهنیت میگوید.
پایگاه اسلامی - شیعی رشد
پاورقیها:
1- "و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق..." (سوره مائده، آیه 83)
2- "و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضى الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم..." (سوره احزاب، آیه 36)
3- تفسیر قمی، جلد 1، صفحه 118
|