باسمه تعالی
« آوای مسیح »
"بریهه" بزرگ مسیحیان بود که هفتاد سال پيشوايی آنان را بر عهده داشت. هر آنچه از مسیح (علیه السلام) اعم از آیات، صفات، دلایل و نشانهها رسيده بود، به خوبی میدانست و به این ویژگیها در میان همگان مشهور بود، تا جایی که مسیحیان مىگفتند: "اگر در میان مسیحیان کسى به جز بریهه نبود، براى ما کافى بود." او به کنکاش در اسلام پرداخته و کتابهای اسلامی را نيز خوانده بود.
بریهه همواره به دنبال حقیقت و اسلام بود. او زن خدمتکاری داشت که نقاط ضعف مسیحیت و نقايص برخی استدلالهای آنان را به بریهه گوشزد مىکرد و میدانست که او درباره اسلام تحقیق میکند.
بریهه تصمیم گرفت که درباره فرقههاى مختلف اسلامی پرسوجو نماید و بداند که داناترین فرد در میان مسلمانان کیست. لذا از رهبران و اندیشمندان مسلمان تحقیق کرد؛ اما قانع نشد. او مىگفت: "اگر پیشوایان شما بر حق بودند، باید حداقل مقداری از حق نزد شما نیز میبود."
در میان این بررسیها، روزی مذهب شیعه را به او معرفی کردند و از اوصاف "هشام بن حکم" که یکی از متکلمان و شاگردان امام صادق (علیه السلام) بود، برایش سخن گفتند. پس تصمیم گرفت به دیدار او برود و او را نیز بیازماید.
هشام بن حکم برای يونس بن عبدالرحمن که از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) ادامه ماجرا را اینگونه نقل میکند که: "روزى در ورودی محله کرخ(1) در کنار مغازهام نشسته بودم که گروهى از مسیحیان را دیدم که حدود صد نفر بودند و بزرگ آنها، بریهه بود. آنها در کنار مغازه من ایستادند و بریهه به من گفت: دیگر مسلمان دانشمند و متکلمی باقی نمانده که من با او درباره مسیحیت مناظره نکرده باشم و [دانستم] در نزد ایشان هیچ نیست. اینک به نزد تو آمدهام تا درباره اسلام با تو مناظره کنم."
یونس نیز بقیه ماجرا را چنین روایت کرده است که:
"در این هنگام هشام به خنده افتاد و گفت: "اى بریهه! اگر از من معجزاتی همچون معجزات مسیح مىخواهى، پس بدان که من نه مسیح هستم و نه مانند او و نه میتوانم به او نزدیک شوم؛ چرا که او دارای روحى پاک، فروتن و بلند مرتبه بود و معجزاتش آشکار و نشانههای او همچنان پابرجاست [و از آنها یاد مى شود]."
سخنان و توصیفات هشام از مسیح (علیه السلام) بریهه را شگفتزده کرد. سپس بریهه شروع به پرسیدن سؤالات علمی کرد و میان آن دو بحث در گرفت. شرح بحثهای ایشان در این سطور اندک نمیگنجد؛ اما هشام با دقت و حوصله پاسخ بریهه را داد و در آخر نیز با طرح سؤالی او را چنان به فکر فرو برد تا جایی که مسیحیان متفرق شدند در حالی که آرزو داشتند که هرگز هشام را نمیدیدند.
بریهه، ناراحت و اندیشناک به منزل بازگشت. خدمتکارش به او گفت: "چرا پریشان هستی؟" بریهه ماجرا را بازگو کرد. خدمتکار گفت: "وای بر تو! آیا میخواهی طرفدار حق باشی یا طرفدار باطل؟!" بریهه گفت: "بیشک میخواهم بر مدار حق باشم". زن خدمتکار گفت: "پس هر جا که حقیقت را یافتی به همان طرف برو و از لجاجت بپرهیز؛ چرا که لجاجت باعث شک و تردید است و تردید، بدبختی به همراه دارد و یقینا جایگاه انسان مردّد، آتش است". بریهه سخنان وی را تأیید کرد و تصمیم گرفت که روز بعد دوباره به دیدار هشام برود.
صبح روز بعد در حالی که هیچیک از یارانش با او نبودند، نزد هشام رفت و به او گفت: "ای هشام! آیا شخصی هست که نظرات او را بیان کنی و به سخنان او رجوع کنی و مطیع او باشی؟" هشام گفت: "آری" و اندکی از نسب، عصمت، علم، سخاوت، شجاعت، انصاف، صبر و خصوصیات دیگر امام صادق (علیه السلام) برای بریهه توضیح داد. بریهه گفت: "گویا مسیح (علیه السلام) را توصیف کردی و حقانیت او را با دلایلش اثبات کردی؛ جز آن که این فرد با او فرق میکند. ولی صفتها، صفتهای اوست. اگر این اوصاف راست باشد به او ایمان خواهم آورد". آن گاه هشام گفت: "ای بریهه! پروردگار حجت (راهنما/امام) را که بر مردم دورانهاى گذشته اقامه نموده، براى مردمان دورانهای دیگر نیز اقامه میکند. لذا هیچگاه حجتهای الهی باطل نمیشوند و ملتهای الهی از بین نمیروند و سنتهای الهی نابود نمیشوند". بریهه گفت: "چه سخن صحیح و درستى است. این از مزایاى حکماست که دلیل مىآورند و شبهه و تردید را از میان مىبرند."
بریهه و خدمتکارش به همراه هشام برای دیدار با امام صادق (علیه السلام) به سوی مدینه رهسپار شدند. در بین راه به موسی بن جعفر، فرزند و جانشین امام صادق (علیهما السلام) برخورد کردند. هشام جریان را برای ایشان بازگو کرد. پس از آن حضرت (علیه السلام) رو به بریهه کرد و فرمود: "ای بریهه! چه مقدار به کتاب خود آگاهی داری؟" بریهه گفت: "بر آن آگاه هستم." حضرت (علیه السلام) فرمود: "نسبت به تفسیر و معانی آن چه مقدار توانا هستی؟" گفت: "به مقدار علمی که به آن دارم." پس موسی بن جعفر (علیه السلام) شروع به خواندن فرازهایی از انجیل کرد. بریهه آن چنان تحت تأثیر جاذبه قرائت حضرت (علیه السلام) قرار گرفت که نور ایمان بر سراسر قلبش تأبید و عرض کرد: "مسیح نیز چنین میخواند و کسى جز مسیح انجیل را اینگونه نخوانده است. من پنجاه سال است که به دنبال شما یا مثل شمایی میگردم."
پس هماندم بریهه به همراه خدمتکارش به برکت وجود حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و دم مسیحایی او به اسلام و مذهب اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) ایمان آوردند. پس هر سه خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدند و جریان را برای ایشان نقل کردند. بریهه از امام صادق (عليه السلام) پرسید: "شما از کجا تورات و انجیل و کتب انبیاء را به دست آوردهاید؟"
امام (علیه السلام) فرمود: "آنها نزد ما هستند و به ارث از آنها به ما رسیده است. آنها را همانگونه که ایشان میخواندند، میخوانیم و آنگونه که میگفتند، میگوییم. خداوند حجتى در زمین قرار نداده که هر گاه درباره چیزى از او پرسیده شود، بگوید: نمىدانم!"
بریهه تا آخر عمر امام صادق (علیه السلام) در خدمت ایشان بود و سپس مصاحب امام کاظم (علیه السلام) شد، تا در زمان ايشان از دنیا رفت. امام کاظم (علیه السلام) او را به دست خود غسل داد و کفن کرد و در قبر نهاد و فرمود: "این یکى از حواریون من، از میان حواریون مسیح (علیه السلام) است که حق خدا را بر گردن خود میداند." کار او به جایی رسید که بیشتر اصحاب امام (علیه السلام) آرزو داشتند که ای کاش مثل او بودند."(2)
«برگرفته از کتاب: "توحید"، تالیف: "محمد بن علی بن بابویه مشهور به شیخ صدوق (ره)" (با تلخیص)»
سایت رشد، 7 صفر، سالروز ولادت
اسوه علم و حلم و صبر،
پیشوای هفتم شیعیان،
امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام)
را گرامی می دارد.
پایگاه اسلامی ـ شیعی رشد
پاورقی ها:
1- کرخ نام محلهای قدیمی در غرب شهر بغداد است. این شهر یکی از کانونهای برجسته شیعیان در طول تاریخ بوده است.
2- التوحید شیخ صدوق، صفحه 270، باب 37حید شیخ صدوق، صفحه 270، باب 37
|