در کتابهاى تاریخى چنین میخوانیم که مأمون در ابتدا به حضرت امام رضا (علیه السلام) پیشنهاد خلافت کرد، ولى امام این پیشنهاد را نپذیرفت. پس از آن، مأمون مقام ولیعهدى را به ایشان عرضه نمود، ولى باز هم امام(علیه السلام)از پذیرفتنش امتناع میورزد. آن گاه ایشان را به طور ضمنی تهدید به قتل کرد و چون این تهدید جدى بود، لذا آن حضرت دیگر خود را مجبور یافت که ولیعهدى را بپذیرد.
مأمون با این طرح میخواست پایگاهى نیرومند، گسترده و ملى براى خود کسب کند. او چنین مى پنداشت که به همان اندازه که شخصیت امام(علیه السلام) از تأیید و نفوذ نیرومندى برخوردار است، حکومت وى نیز میتواند با اتّصال به او، در میان مردم جا باز کند. لذا مثلا هنگامى که از سوى حمیدبن مهران و برخى عباسیان بازخواست شد که چرا دست به این کار زده، به آن ها اینچنین پاسخ داد: "این مرد از دیدگان ما پنهان بود. او مردم را به سوى خویشتن فرا مى خواند. ازاین رو خواستیم ولیعهد ما بشود تا هر چه مردم را به خویشتن جلب کند، همه به نفع ماتمام شود و در ضمن نیز به ملک و خلافت ما اعتراف کرده شیفتگانش نیز به پوچى ادعایش پى برند. ما ترسیدیم که اگر او را به حال خود رها کنیم؛ وضعى برایمان پدید آورد که قابل تحمل و پیشگیرى نباشد ..."
امام رضا (علیه السلام) در شرایطی ولیعهدى مأمون را پذیرفت که لازم بود جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان خود را از گزندها برهاند. آن حضرت باید باقى مى ماند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدائی در مشکلات وهجوم شبهه ها باشد. لذا امام رضا (علیه السلام)نیز از آن فرصت کوتاهى که نصیبشان شده بود استفاده کرده، وظیفه خود را براى آگاه کردن مردم ایفا نمود.
امام (علیه السلام) با روش ویژه خود، نفوذ گسترده اى بین مردم پیدا کرده بود و نوشته هایش را در شرق و غرب کشور اسلامى منتشر مى نمود و خلاصه همه گروه ها، شیفته ایشان گردیده بودند.گذشته از همه این ها، امام (علیه السلام)در ایام ولیعهدى خویش توانست تا چهره واقعى مأمون را به همه بشناساند و با افشا ساختن نیت و هدف هاى وى در کارهایى که انجام مى داد، هر گونه شبهه و تردیدى را از نظر مردم بردارد.
اما درکنار این، فضایل امام رضا (علیه السلام) به حدی بود که حتى مامون، که دشمن اصلی ایشان به شمار میرفت،بارها خود در فرصتهاى گوناگون به آن اعتراف مینمود. مامون در سال 200 که بیش از سى و سه هزار تن از عباسیان را جمع کرده بود، در حضورشان گفت:" ... من در میان فرزندان عباس و فرزندان على، بسى جستجو کردم ولى هیچیک از آنان را با فضیلتتر، پارساتر، متدین تر، شایستهتر و سزاوارتر به این امر (ولایت عهدی(از على بن موسى الرضا ندیدم."(1)
همچنین درتوصیف امام(علیه السلام)، مامون براى عباسیان چنین نگاشته بود: "...اما اینکه براى على بن موسى بیعت مىخواهم، پس از احراز شایستگى او براى این امر و گزینش وى از سوى خودم است ... اما اینکه پرسیدهاید آیا مامون در زمینه این بیعت بینش کافى داشته، بدانید که من هرگز با او بیعت نکرده ام؛ مگر با داشتن بینایى کامل و علم به اینکه کسى در زمین باقى نمانده که به لحاظ فضیلت و پاکدامنى از او وضع روشن ترى داشته و یا به لحاظ پارسایى، زهد در دنیا و آزادگى بر او فزونى گرفته باشد. کسى از او بهتر جلب خشنودى خاص و عام را نمىکند و در برابر خدا از وى استوارتر، کس دیگری یافت نمىشود ..."(2)
روشن است که این اعترافات مامون ازروی صداقت نبوده و تنها برای مقاصد سیاسی خویش آنها را بیان داشته است. امااز یادآورى این مطالب به وضوح به خصوصیات امام(علیه السلام)، موقعیت و منش وى پى مىبریم، مگر نگفتهاند که: "فضیلت آن است که دشمنان بر آن گواهى دهند."
(برگرفته از کتاب "زندگى سیاسى امام رضا (علیه السلام)"، نوشته سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه سید خلیل خلیلیان (با اندکی تصرف))
سایت رشد فرارسیدن آخر ماه صفر، سالروز شهادت
امام رئوف و مهربان و ملجأ درماندگان و بی کسان
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
را به تمامی مسلمانان، به خصوص شما دوست عزیز تسلیت میگوید.
پاورقی ها:
1- مروج الذهب جلد3، صفحه 441 - الکامل، ابن اثیر جلد 5، صفحه 183 – تاریخ طبرى جلد 11، صفحه 1013 (چاپ لندن) - مختصر تاریخ الدول، صفحه 134 - تجارب الامم، جلد 6، صفحه 436.
2- نظریة الامامة، صفحه 388
باسمه تعالی
|