باسمه تعالی
« از آدم تا خاتم ، از شیث تا علی . . . »
بر طبق تواریخ اسلامی و کتب دینی گذشتگان تمامی پیامبران الهی از آدم تا به خاتم دارای وصی بوده اند . نام وصی آدم ، " هبة الله " بود که به زبان عبرانی ، " شیث " است . وصی ابراهیم " اسماعیل " ، وصی یعقوب " یوسف "، و وصی موسی " یوشع بن نون بن افرائیم بن یوسف " می باشد که همسر موسی بر ضد او شورش نمود . وصی عیسی نیز" شمعون " نام داشت. ما در اینجا تنها به یادآوری داستان 3 تن از اوصیاء مذکور ، بسنده می کنیم .
یعقوبی ( یکی از مورخین بزرگ اسلامی ) ، درباره وصیت آدم به شیث می گوید : " هنگامی که مرگ آدم فرارسید ، " شیث " را وصی خود گردانید "(1). طبری ( صاحب تاریخ الرسل و الملوک ) نیز می گوید : " هبة الله یا به زبان عبرانی" شیث " ، وصی آدم بود و وصیت او را نوشت و او در آنچه گذشت ، وصی پدرش آدم بود ".(2) ابن اثیر و ابن کثیر نیز در عباراتی مجزا می گویند : " تفسیر شیث ، هبة الله است که وصی آدم بود و چون وفات آدم فرا رسید ، شیث را وصی خود قرار داد ". (3)
همانگونه که ذکر گردید ، وصی عیسی ، " شمعون" نام داشت . شمعون در تورات با نام "سمعون" آمده و در انجیل متی ، باب 10 ، درباره او می گوید : " سپس 12 شاگرد خود را طلبید و ایشان را بر ارواح پلید ، قدرت داد که آنها را بیرون کنند و هر بیماری و رنجی را شفا دهند . نامهای 12 رسول چنین اند : اول شمعون معروف به پطرس . . . "
در انجیل یوحنا ، باب 21 ، شماره 18 – 15 ، آمده است که عیسی او را وصی خود قرار داد و به وی گفت : " گوسفندانم را شبانی کن " ، کنایه از اینکه مؤمنان به مرا ، سرپرستی نما .
و در قاموس کتاب مقدس نیز آمده که : " مسیح او را برای هدایت کنیسه ( عبادتگاه مسیحیان)، تعیین نمود "
اما " یوشع بن نون "(4) که وصی موسی است . در ماده " یوشع " قاموس کتاب مقدس به نقل از تورات گوید :" یوشع بن نون با موسی در کوه سینا بود و به عبادت گوساله در عهد هارون(5) آلوده نگردید " . حتی جالبتر آنست که نص داستان تعیین و معرفی او بوسیله موسی در باب 27 سـِفـر اعداد کتاب مقدس این چنین آمده است :
" و موسی به خداوند عرض کرده گفت :õ ملتمس اینکه " یهوه" ، خدای ارواح تمامی بشر ، کسی را بر این جماعت بگمارد õ که پیش روی ایشان بیرون رود و پیش روی ایشان داخل شود و ایشان را بیرون برد و ایشان را درآورد تا جماعت خداوند ، مثل گوسفندان بی شبان نباشند . õ و خداوند به موسی گفت : یوشع بن نون را که مردی صاحب روح است ، گرفته ، دست خود را بر او بگذار õ و او را به حضور " العازار کاهن "(6) و به حضور تمامی جماعت برپا داشته در نظر ایشان به وی وصیت نما õ و از عزت خود بر او بگذار تا تمامی جماعت بنی اسرائیل او را اطاعت نمایند . õ و او به حضور العازار کاهن بایستد تا از برای او به حکم " اوریم "(7) ، به حضور خداوند سؤال نماید و به فرمان وی ، او و تمامی بنی اسرائیل با وی و تمامی جماعت بیرون روند و به فرمان وی داخل شوند . õ پس موسی به نوعی که خداوند او را امر فرموده بود ، عمل نموده یوشع را گرفت و او را به حضور العازار کاهن و به حضور تمامی جماعت بر پا داشت õ و دستهای خود را بر او گذاشته او را به طوری که خداوند به واسطه موسی گفته بود ، وصیت نمود . õ "(8)
داستان قیام و اقدام او به کار بنی اسرائیل و جنگهای وی ، در 23 باب " سِفـر یوشع بن نون " آمده است .
خاتم الأنبـیاء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز پیـامبری نو ظهـور و جدای از پیامبـران پیشیـن نبود(9) تا امت خویـش را بـدون تعییـن "وصی" و" ولی امر" رها سازد . او همان کسی است که جامعه اسلامی کوچک مدینه را به هنگام غیبت خویش ، یک لحظه هم بدون رهبر رها ننمود و هر بار که شهر مدینه را حتی برای مدتی کوتاه ترک می نمود ، شخصی را به جانشینی خویش منصوب می داشت (10). آری ، محال است که خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) و دیگر رسولان خدا ، جامعه اسلامی را برای همیشه تاریخ رها سازند و "ولی امر" پس از خود را تعیین ننمایند . نه تنها پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رهبر جامعه و وصی خویش را معین نمود ، بلکه از این جهت نیز شباهتهای شگفت انگیزی با پیامبران دیگر دارد .
به عنوان نمونه ، همانگونه که ذکر شد ، یوشع بن نون با موسی در " طور سینا "(11) بود و به گوساله پرستی آلوده نگردید و خداوند به موسی فرمان داد تا او را وصی پس از خود گرداند تا بندگان خدا همانند گوسفندان بی شبان نباشند .
امام علی (علیه السلام ) نیز با پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در " غار حرا " بود و هرگز به بت پرستی آلوده نگردید . همانگونه که موسی از جانب پروردگار مأمور گشت تا در حضور مردم ، وصی خویش را معرفی کند ، خداوند خاتم الأنبیاء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را نیز فرمان داد تا در بازگشت از " حجة الوداع "، امام علی ( علیه السلام ) را فراروی حاجیان ، "ولی امر" امت پس از خود تعیین نماید و امت را پس از خویش بدون صاحب رها نسازد .
رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در " غدیر خم " این فرمان را با صدائی رسا اعلام داشت و اما علی ( علیه السلام) را ولی عهد پس از خود قرار داد . بدین طریق آنچه که در باره همانندی امت با بنی اسرائیل فرموده بود که : " هر چه بر بنی اسرائیل رسید ، بر امت من نیز می رسد "(12) ، راست و صادق آمد .
( بر گرفته از کتاب گرانقدر " معالم المدرستین " ، تألیف : علامه سید مرتضی عسکری ( با اندکی تصرف ) )
براستی در غدیر چه گذشت ؟ جایگاه غدیر در نزد فرق گوناگون اسلامی در کجاست ؟ آیا غدیر تنها به یک گروه خاص از مسلمین تعلق دارد یا واقعه ای بی بدیل در میان تمام مسلمین است ؟ بیائید در آستانه این عید بزرگ الهی ، عید سعید غدیر ، کمی بیشتر زوایای مختلف غدیر را به همراه هم بشکافیم و آنرا همانگونه که در نزد تمامی مسلمانان پذیرفته شده است ، دریابیم.
به همین منظور از شما دوست گرامی دعوت می کنیم تا به همراه یکدیگر و با بررسی متون طراز اول اسلامی و گفتار گوناگون علمای مذاهب مختلف ، به بررسی واقعه غدیر و جایگاه آن در نزد مسلمانان بپردازیم . ( در این قسمت کلیک کنید )
سایت رشد ، عید سعید غدیر خم
عید اکمال دین ، سالروز تمام گشتن نعمت و هنگامه اعلان وصایت
امیر المؤمنین ، امام علی بن ابیطالب ( علیه السلام )
را به تمامی مسلمین جهان ، به خصوص شما دوست گرامی تبریک و تهنیت عرض می نماید .
پایگاه اسلامی شیعی رشد
............................................................................................................................
پاورقیها :
1. تاریخ یعقوبی ، جلد 1 ، صفحه 11
2. تاریخ طبری ، چاپ اروپا ، جلد 1 ، صفحات 153 – 165 و 166
3. تاریخ ابن اثیر ، جلد 1 ، صفحه 19 و 20 و 40 و 48 – تاریخ ابن کثیر ، جلد 1 ، صفحه 98
4. یوشع در زبان عربی و بر اساس قواعد تعریب ، همان کلمه " الیسع " می باشد و نام او در 2 جای قرآن کریم ، در سوره انعام ، آیه 86 و در سوره ص ، آیه 48 ذکر گردیده است .
5. هارون (علیه السلام ) برادر حضرت موسی(علیه السلام ) است که از همان آغاز دعوت ، در کنار موسی (علیه السلام ) و وزیر او بود . هنگامی که موسی (علیه السلام ) برای مناجات با پروردگار به کوه طور رفت ، او را در میان قوم خویش جانشین خود قرار داد . اما بنی اسرائیل از فرمان او روی برتافتند و در غیبت موسی (علیه السلام ) به گوساله پرستی روی آوردند. هارون (علیه السلام ) خود موحد باقی ماند ، اما هرچه آنها را از این عمل زشت بازداشت ، فایده ای نبخشید و حتی او را تهدید به قتل نمودند . نام او در 20 جای قرآن ذکر گردیده است . قرآن کریم در آیات گوناگون ، فرازهای مختلف زندگی هارون (علیه السلام ) و قضایای گوساله پرستی بنی اسرائیل را ذکر می کند و در کنار موسی (علیه السلام )، از هارون (علیه السلام ) نیز به بزرگی یاد می کند . به عنوان نمونه در آیه 120 سوره صافات ، بر او درود می فرستد . هارون (علیه السلام ) اگرچه جانشین حضرت موسی (علیه السلام ) بود ، اما در زمان حیات موسی (علیه السلام ) از دنیا رفت و لذا موسی به امر الهی ، یوشع (علیه السلام ) را به وصایت خویش برگزید .
6. العازار کاهن ، احتمالا یا پسر دوم موسی و یا رئیس قبیله بنی بنیامین بوده است .( قاموس کتاب مقدس ، صفحه 99)
7. اوریم و تمیم ، به معنای نور و کمال است و در اصطلاح سینه بندی بود که کاهنان بر سینه خویش می بستند و این سینه بند را رئیس کاهنان به هنگام دعا و مناجات مورد استفاده قرار می داد و در تورات این دو کلمه مانند تاج مجد و جلال شمرده شده است .( قاموس کتاب مقدس ، صفحه 134 )
8. کتاب مقدس ، عهد عتیق ( تورات ) ، ترجمه فارسی برگرفته از عبرانی و کلدانی و یونانی ، نسخه چاپ دارالسلطنه لندن ، صفحه 254 ، تاریخ چاپ : 1932
9. خداوند متعال خود در آیه 9 سوره احقاف به پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمان می دهد تا آشکارا بگوید : " قل ما كنت بدعا من الرسل . . . " ، " بگو : من پيامبر نوظهورى نيستم . . . "
10. مورخان در کتب خویش نقل نموده اند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) در طول 27 بار که به دلائل مختلف مدینه را ترک نمود و در آن حضور نداشت ، فردی را به جانشینی خویش در مدینه منصوب می نمود . برای تحقیق بیشتر و آگاهی از جزئیات ، می توانید به جلد دوم کتاب معالم المدرستین ، بخش " جانشینان رسول خدا در مدینه به هنگام جنگها" ، رجوع کنید .
11. طور سینا ، کوهی است که حضرت موسی (علیه السلام ) برای مناجات با پروردگار به آنجا می رفت . نام آن در قرآن کریم نیز ذکر گردیده است . به عنوان نمونه می توان به آیه 29 سوره قصص اشاره نمود .
12. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) : " یکون فی هذه الأمة کل ما کان فی بنی اسرائیل حذو النعل بالنعل و حذو القذة بالقذة " ( من لا یحضره الفقهیه ، جلد 1 ، صفحه 203 )
13. این حدیث در مصادر مختلف اهل تسنن نیز آمده است . به عنوان نمونه در سنن ترمذی ، کتاب الایمان به این صورت نقل گشته است : قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : " لیأتین علی أمتی ما أتی علی بنی اسرائیل حذو النعل بالنعل . . . "
|